... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

وقتی گلی پژمرده می شود مرثیه ابدیت خاک، دلت رابی تاب یک «مطلق» می سازد!

نظرات 9 + ارسال نظر
دعا سه‌شنبه 19 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:15 http://maader.blogfa.com

آخه چه گل پژمرده!
ای کاش می شد که گل و انسان پژمرده نشن....

وقتی گلی تازه ست ٬دل رو بی تاب یک * خالق * می سازد!

بیم موج چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:01 http://bimemoj.blogfa.com

نفسهای انسان گامهایی است که به سوی مرگ بر می دارد....

و چه دلگیر و تامل برانگیز!!!

خواب نما چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 15:06

خوش به حال گلها هیچ وقت دچار روزمرگی نمی شوند... سریع می میرند

خوش بحال ما که میرایی رادرک میکنیم‏!‏

دادا چهارشنبه 20 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:32

به نشانه ها فکر کن . مشت نشانه خروار است. افسردگی گل نیز نشانه ای است. فارغ از کلیشه ها به نشانه ها فکر کن.

احسنت به گل افسرده‏!‏

اسکندری پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:29 http://www.bazandishi.blogfa.com

در عرفان سرخپوستی و عوالم باطنی امریکای لاتین سلوکی جالب وجود دارد به این نحو که هر یک از سالکین به اشاره مرشد باید بر یک شیء تمرکز کنند. و ان شی اغلب بسیار جرئی است. ساعت ها نگاه و توجه و تخلیه ذهن از غیر آن شیء.
گویی از درون این تمرکز، معانی پنهانی از ذات شی بر سالک روشن می شود. وقتی کار این تصویر زیبا به بحث نشانه افتاد، یاد آن سلوک عرفانی افتادم و فکر کردم اگر این گل پژمرده بخواهد راز درونش را بر سالکی عیان کند، آن راز چه خواهد بود. شهود عارف از مرگ طبیعت چیست؟ صرف نظر از آنچه به زودی به ذهن خطور می کند و احیانا به شمارش روزهای عمر ویادآوری مرگ مربوط است. راستی چرا دادا گفت فارغ از کلیشه ها؟ آن راز گل سرخ که سهراب می گفت چه بود؟ و راز گل سرخ پژمرده در این تصویر چیست؟
باید سیری داشت. سلوکی!

عموجان سلام
منظورتون ازسیر سلوکی چیست ?
حسابی کنجکاوشدم بدونم

اسکندری پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:44

درپاسخ به سوالی که فرمودی عرض میکنم که : بنا بر فرض کانت زیبایی و اصولا ابژه هنری امری است کیفیتی. در مقولات ما تقدم معمولا کمیت زودتر از کیفیت مطرح است. اما کانت در امر زیبا موادی از عقلانیت ریاضی و محاسبه خرد جزیی را نمی بیند. به نظر کانت امر زیبا امری تاملی و درون گرا است. این تعبیر من است البته. یعنی هنگام ظهور شی هنری فرد بلافاصله از ابژه وجودی درونی می سازد و به تامل در آن می پردازد. این مسیر مکانیکی مواجهه با ابژه زیبایی است. از این رو وقتی امر زیبا را مدخل یا جزیی از ارزش بشماریم درواقع اموری تاملی و تاوبل پذیر و به شدت فردی را مناط و ملاک ارزش کرده ایم. ما ارزش ها را هرچند اعتباری از بنیان های با ثبات گزاره های ایمانی - دینی، عقلانیت و معشیت می گیریم و در دیالکتیک این عوامل هنجار و سپس قانون همچون "حریم " زاده میشود. تمرکز بر زیبایی قانون را به شدت فردی خواهد کرد. و قانون فردی قانون نیست . ارجیحات فردی رفتار است. من به نسبیت اخلاقی هشدار می دهم. نمی دانم چرا اصرار دارید که از امر زیبا (و متکثر المعانی و متکثر المصادیق و جدلی طرفین) ملاکی هر چند غیر تام برای ارزش بسازید!
البته در اینجا دقایقی هست. اما من نمی خواهم فعلا به آن ها اعتراف کنم زیرا نه تنها مشکلی حل نمی شود بلکه بر مشاکل ذهن و دل می افزاید. موضوعاتی چون حقیقت بیرونی و کارکردگرایی پراگماتیستی. نظریه پست مدرن زیبایی : زیبایی همچون فردیت تام ترجیحات و...

اینطور که شما میفرمایید پس نظام ارزشی مادرتعیین زیبا ونازیبا دخیل است نه بعکس.
روی دقایقی که اشاره فرمودید مطالعه ودقت میکنم .

طاعون پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35

پژمردن گل مردن خاک است. سردی خاک از اطلاق سکوت ابدییست.

حسنا جمعه 22 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 16:13

خودم رو کشتم ، عکس ات دیده نشد که نشد!

من بی تقصیرم رفیق

نسیم شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 00:42 http://14nasim/blogfa.com

سلام سفرهای خوب و خوشی پیش رو داشته باشید. با خبر هایی خوبتر
فکر میکنین بیاین قم؟ دوست دارم بازم و بیشتر ببینمتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد