... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

... آخر دل شدم

جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب

هست های سایه ای

این روزها رفیق، شرح اشارات خانه داری می نویسد و من شرح شفای تنبلی می خوانم. رمق مثل گذشته بودن درمن سوسو می زند، نمی دانم چرا ولی خوشحالم.

چهارروزاست دراوج این سرماخوردگی یادگاری امیرحسین، شمال تاجنوب و غرب تاشرق دانشگاه را ازصبح تا ظهر طی می کنم برای ادای یک قاعده فوت شده، (ظاهرااعتباریات بیش ازآنکه فلسفه اسلامی می اندیشد منشااثرند.) زنگ زدم بگویم کجاییدکه امضایتان را لازم دارم گفت به مسولین بگویم من یک خانم هستم و نمی توانم این همه راه را بروم برای یک امضا، همینطور که می گفت یادم آمد از بیابان برهوتی که این روزها برسرراه دانشکده الهیات سبزشده است بی هیچ وسیله نقلی ذی جان و غیرذی جانی ،بیابانی که این روزهابا آسمان دست به یکی کرده فکرملاشدن را ازمخیله ام بشوید.

دارم به مقصد های واحد و امکانات متفاوت زنان و مردان فکرمی کنم، به نیروی جسمی متفاوتشان، به اینکه یک آقا می تواند بیابانهایی اینچنین را با ماشین و موتورو دوچرخه و پیاده و  دو طی کند اما یک خانم تنها باماشین یا پیاده، به اینکه یک آقا می تواند پشت دراتاق مسول گروه بست بنشیند بی آنکه علامت سوالی بیافریند ولی توقف چند دقیقه ای یک  خانم سوال بارانش می کند که کاری داشتید خانم.به تفاوت کمیت و کیفیت کتابخانه خانمها و آقایان و ..جهت دفع دخل مقدربگویم اینهارا که گفتم جهت توصیف وضعیت موجود بود نه حذف تفاوتها به طورکل.

عمیقا به این نتیجه رسیده ام حضوراجتماعی زنان برای انسانی- اسلامی شدن نیازمند ترمیم اساسی است!!


نظرات 10 + ارسال نظر
وا سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:39

کلا زنان نیازمند ترمیم اساسی اند. هم اسلامی هم انسانی

بله

امواج+ سه‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 22:07 http://swallow2008.blogfa.com

نمک نپاشید به زخم ،سالهاست که منتظر منجی ای اساسی هستیم.

یعنی اوضاع انقدروخیمه‏!‏‏?‏

ارزیاب چهارشنبه 3 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 19:23 http://dinpajoohan.mihanblog.com/post/6

سلام
وقت بخیر
یاد وصیت نامه دکتر شریعتی افتادم او می گوید :
همه امیدم به "احسان" است در درجه اول، و به دو دخترم در درجه دوم. و این که این دو را در درجه دوم آوردم، نه به خاطر دختر بودن آن¬ها و امل بودن من است ــ به خاطر آن است که در شرایط کنونی جامعه ما، دختر شانس آدم حسابی شدنش بسیار کم است
متاسفانه باید گفت بعد مدتها این مساله هنوز یک واقعیت است

سلام
حقیقت اینست که اگرحضوراجتماعی زنان را پذیرفته ایم باید این امررادرنگاه به سایر ابعاد فرهنگ واجتماع درنظر بگیریم .

یاسر پنج‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 13:49 http://ghalamodel.blogfa.com

سلام

با شما فلاسفه‌جات جرئت نمی‌کنم حرف بزنم. دهن باز کنیم، هزار تا اشکال فلسفی به به حرفهایمان می‌گیرید که آدم شک می‌کند در وجود خودش!

چیزی که شما گفته‌اید، سؤال ذهن میلیونها و میلیاردها زن تاریخ است. علتش این است که خانمها (حتی مذهبی‌هایشان) مقیاسها را دنیوی می‌بینند.
درست که مقصد مرد و زن _هر دو_ یکجاست و اسبابشان متفاوت، نگران نباشید که حساب و کتابهای الهی با حساب و کتابهای ما متفاوت است. هر کسی را با سرعت مرکبش می‌سنجند. اگر اسب شما از اسب مردان کندتر برود، راهی را که شما رفته‌اید ضرب می‌کنند و راهِ رفته‌ی ما را تقسیم! نتیجه‌اش را باهم می‌سنجند.

سلام
حالا نمیشه هم حساب و کتابهای الهی را داشته باشیم هم حساب و کتابهای خودمون رو !؟
یعنی اگربه اصلاح کاستی ها و نارسایی ها و بی تناسبی های خودمون بیاندیشم و قدمی برای رفعشان برداریم تضادی دارد با مقیاسهای اخروی؟
راه اخرت مگرغیرازاین است که ازدنیا می گذرد!!

اسکندری جمعه 5 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 08:47 http://www.bazandishi.blogfa.com


سلام . پیشتر هم گفته بودم : جایی که ایستاده ای به کاری که میکنی معنی می بخشد. شرح عملی اشارات هم یعنی زندگی کردن. با خانواده بودن، خندیدن و خنداندن و احسان کردن و عشق ورزیدن و اشک ریختن . شرح اشارات را یک کلام بود و آن مدارا!
درباب زنانگی هم البته حرف ها بسیار است. من وقتی به فمنیسم از هر نوعش رادیکال و لیبرال و اسلامی و... می اندیشم نا اختیار به مسئله هویت می اندیشم.

سلام استادگرامی
حکایت بحثهای زنان حکایت یک پرونده درجریان است شاید حیاتی ترین پرونده هرحکمش حیات یک جنس را رقم می زند.

سبزه شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:29

سلام
چقدر سخت مینویسین کمی قرن بیست و یکی بنویسین آسون و زود هضم

سلام
چشم شمافقط خونسردی توحفظ کن

ارزیاب شنبه 6 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 17:15 http://dinpajoohan.mihanblog.com/post/12

«برخی معتقدند که وجود خدا بدیهی است و اساسا خدا نیازی به اثبات ندارد این مخالفان وجود خدا هستند که باید دلیل بیاورند و ما نیازی به دلیل آوردن نداریم .
این یک اشتباه و مغالطه است که معروف است به مغالطه طلب برهان از مخالف؛ اینکه فرد باور خود را درست بداند بی هیچ دلیلی و به مخالفان بگوید اگه دلیل مخالغی بر این حرفِ درست من دارید بیاورید....»

به روزم و منتظر حضورتون

اگنوستیک سه‌شنبه 9 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:39 http://www.agnostic.blogfa.com

سلام خسته نباشید اندیشمند گرامی
از اشارات گفتیم و درس گفتنش میخواهم بگویم از درس به عمل برسید کما اینکه خود شیخ نیز چنین شد برای رسیدن راههای دیگر است به شهود بیاندیشید که خود صاحب اشارات هم دراخر بعد از کلی قیل و قال عقلی محض به اینجا رسید

سلام

حامد عبداللهی سفیدان چهارشنبه 10 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:21 http://www.hamedabdollahi.parsiblog.com

تبعیض ها و ظلم های بسیاری در طول تاریخ خصوصا در جامعه ما در حق زنان صورت گرفته است اما فقط یک حق از مردان ستانده شده که فکر می کنم حق بسیار مهمی است و آن گریستن است. ما مردها حق گریه کردن نداریم حتی در خلوت های خود؛ چون مرد هستیم چیز کمی نیست.

شاید اگرمردان درطول تاریخ ازاین حق که فرمودید منع نمیشدندان ظلمهاهم به زن نمیشد.

ارزیاب شنبه 13 اسفند‌ماه سال 1390 ساعت 14:34 http://dinpajoohan.mihanblog.com/post/16


«برای درک معنویت و دین باید دست به کار شد و دست به تغییر ساحت وجودی زد ،سبک زندگی راعوض کرد تا آنها را آنطور که هست درک و احساس کنیم اتفاقی که در جامعه ما افتاده این است که خیلی ها تصور می کنند با مطالعه دین می توانند ،دیندار شوند در حالیکه دینداری یک روند و یک فرآیند عملی معرفتی است ...»

به روزم و منتظر حضورتون


برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد