-
!!
سهشنبه 6 مردادماه سال 1394 01:13
میگفت حاج خانم همسایه مان این چند روزه که دختر و نوه هایش از بلاد غرب به هرات آمدند ظرفها را بعد شستشو در آفتاب پهن می کند تا نجاستشان زایل شود!! ----------- پ.ن: من هیچ حرفی دراین باره ندارم عوضش تا دلتان بخواهد غرق تصویرکردن ابعاد انسانی این قضیه ام؛ آنجا که عاطفه و عقیده با هم برخورد می کنند باید دردناک و کلافه...
-
سو به سو
سهشنبه 16 تیرماه سال 1394 01:55
در آن گلوله آتش گرفته ای که دل است و باد می بردش سو به سو چه می بینی --------- یک آدم تشنه و خسته و درمانده در برهوتی خشک و بی آب و علف ناگهان به دشتی سر سبز و پر گل و گیاه با درختانی که انحار من تحتها جاری ان برسد و قالیچه ای از نوع هراتی اش؛ قرمز و تمیز زیر درختی و کنار رودی سرد و زلال پهن، ببیند چه حسی پیدا می...
-
... هو السمیع العلیم
جمعه 5 تیرماه سال 1394 03:14
دیروز از میان کتابهای مهدی ایلیاد هومر رو پیدا کردم و خواندم، اولش از تصویری که انسان در گذشته از عالم خدایان داشته متعجب شدم ولی بعدش با دیدن فیلم روشهای کشت و کشتار داعشیان یک جورایی مرز عالم خدای خودمو و خدای اونها رو گم کردم، چه طور بگم، با خواندن این کتاب گاهی خدای منم می رود بالای کوه المپ درکنار زئوس می ایستد و...
-
و هوا بی هوا می آید!
شنبه 23 خردادماه سال 1394 16:07
من خرابم ز غم یار خراباتی خویش ----------------------------- یک جای کار مشکل دارد؛ اگر رساله گردآوری نیست و تولید و تولد است، پس زمان معقولی باید برایش در نظر گرفت. والا چهار ترم و سه ترم کفاف تولید فکر نمی دهد، مجبوری تمام زندگی ات را تعطیل کنی بچسبی به رساله، فکر می کنید نهایت این راه چیست؟ چیزی جز تهوع آوری مطالعه...
-
خیال خاله ای!!
دوشنبه 18 خردادماه سال 1394 00:28
«سلام ، خوبی؟ چیکار می کنی؟ نیمه ی شعبان مبارک! چون نیمه ماه آمد. فرزند زهرا مهدی، دلدار دلها آمد. آه! از شوق وسال امام زمان! دستی بردارم به سوی آسمان. گویم ادرکنی ادرکنی ادرکنی! الحسن ال اعماللاماللامال . سالروز شهادت امام خمینی (ره) را هم تسلیت می گم! کی میایی خاله؟ جوابم راه بده . خدا نگه دار.» -----------------...
-
برای کارشناس حقوقی بانک
جمعه 8 خردادماه سال 1394 13:57
بیا ای ساقی به من ده جامی که جانم در رقص آرد شراب باقی ---------------------------------------------- 18 اصل راهنما از استاد ملکیان برای زندگی بهتر: 1) عشق بورزم، یعنی به دیگران نیکی بی حساب و کتاب(هم به معنای بدون محاسبه گری و هم به معنای بی حد و حصر) بکنم تا شادی ژرف نصیب ام شود. 2) زندگی این جایی و اکنونی داشته...
-
هستنده ی سو به سو
شنبه 19 اردیبهشتماه سال 1394 12:38
و باد می بردش سو به سو ... ------------------ دلیل برخی کشش ها چیزی جز خودشان نیست. کشش ها با بگو رگه هایی از حقیقت که جهان تهی ما را آبیاری کرده اند!!
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1394 12:43
قضیه از این قرار است که بلاخره بعد از یک سال امساک شدید از خورش غذای خوابگاه، بدلیل صرفه جویی در وقت تصمیم می گیری این هفته را کوتاه بیایی، یک روز درمیانش فراموش می کنی غذا رزو داری، آن روزِ درمیانش یعنی امروز درست وسط چلنج های نسبی گرایی ویلیامز، احساس گرسنگی ناشی از مخ سوزی مفرط، بیادت می آورد سللللف... پایت که به...
-
یاد
سهشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1394 01:42
«یاد» نیروی مرموزی است. خورشید حقیقت هم عین ظلمات است اگر «یاد» نباشد، اگر انسان نباشد، اگر «ذکر» نباشد!! غرق راز شدن قشنگ است، غرق که باشی دیگر فاصله ای نیست تا مساله ای بیافریند و تمامت را در خود ببلعد.
-
آیین مستان
پنجشنبه 3 اردیبهشتماه سال 1394 01:04
a head full of fears has no space for dreams ----------------------------- از وقتی این جمله را حسنا در سیاسر پژوهی گذاشته شور عجیبی در وجودم بپا شده. قوت بعضی معنی ها سحرآمیز است واقعا. قضیه برای من از این قراره که وقتی آزادی خیلی از ترس های بیخود رو نداری، اونوقته که افق های رنگ و وارنگ پیدا می کنی؛ یه دسته معناهای...
-
ماندن یا رها کردن، مساله زنهای کهنه !!
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1394 12:36
مشاور گفته بود تفکر فرسایشی و زندگی بخاطر فرزندان را رها کند. مستاصل و گیج حرفهای مشاور را پشت سر هم بازگو می کرد تا با هم پردازششان کنیم؛ پرسیدم خودت به چه نتیجه رسیده ای؟ گفت گیجی... نگاهی به بچه ها انداخت که برمحورش طواف می کردند، آهی کشید و ادامه داد: فلانی! چطور از اینها بگذرم؟ .... خواستم همه مفاهیم دنیای مدرن...
-
بار و بندیل
یکشنبه 30 فروردینماه سال 1394 12:21
این زندگی ما هم عجب داستانی شده؛ اینبار با بار و بندیلم مستقیم از راه آهن رفتم جلسه گروه مطالعات و چه ناهار خوشمزه ای ترتیب دیده بودن بچه ها؛ دستشان درد نکند انصافا. موقع برگشت هم باز با بار و بندیلم یکراست از جلسه گروه رفتم راه آهن. آنوقت این آقایان تازه از راه رسیده تصمیم گرفته اند درس قربه الی الله به ما بدهند و...
-
سال جدید بینوایی
جمعه 7 فروردینماه سال 1394 01:02
امیدوارم سالی که نکوست الزاما از بهارش پیدا نباشد؛ اعتراف می کنم یکی از بدقواره ترین شروع های سالهای عمرم امسال بود بوجهی. سالی که جهالت و تعصب و وحشیگری فرخندگی اش را از ما سلب کرد. سالی که در آن ارمغان دولت وحدت ملی برایمان انحصارگرایی قومی است و زبانی که یک کلمه اش را نمی فهمم. واااااااای که چقدر حالم بد شد وقتی...
-
شطحیات یک رساله نویس
پنجشنبه 21 اسفندماه سال 1393 02:00
«داد» دارم، جیغ!!، از دست خودم شاکی ام... دادت را در بیارن فوقش سر در لاک خود فرو می بری و راحت. ولی وقتی دادت را در آوردی!! کجا و به کی می شه پناه برد!؟ ----------------- دلم برای دخترک چشم و گوش بسته ی معصوم آرام پر جنب و جوش نوجوانی ها تنگ شده. هوس کردم یک روز با او بیدار شوم، عینکش را بزنم، بروم حرم، زیارتنامه...
-
تصمیم کبرای من
جمعه 15 اسفندماه سال 1393 23:55
امشب در اتاق قفل؛ تبلت خاموش؛ گوشی خاموش؛ تا صبح هم که شده باید بیدار بمانم و حجم معین شده ی کارم را انجام دهم. ----------- پ.ن: ادامه دردهای جنسیت را در اندرونی رفیق دنبال خواهیم کرد؛ خدا رو شکر حسنا دست از سر کرگدن ها برداشته.
-
دردهای جنسیت!
چهارشنبه 6 اسفندماه سال 1393 23:33
فرهنگ سنتی ما از مهمترین الطافش این بوده و هست که به زعم خودش نقش تربیتی را برای زن محفوظ نگهداشته، آنها که دیگر خیلی خیلی بروز و منصف اند تعلیم و تعلم در حیطه های خاصی از جمله حیطه های مرتبط با نقش های تربیتی را برای زن مجاز دانسته اند مثلن خدا حفظ کند استاد بزرگوار و مهذبی را که چندسال قبل منطق ریاضی تدریس می کرد....
-
دفاع
دوشنبه 4 اسفندماه سال 1393 22:27
بلاخره با استاد راهنما به تفاهم رسیدیم. چشم انداز داشتن خیلی مهمه!! آیا مجازیم در این حد به یک پایان نامه نویس لب مرز کمک کنیم که نیم کارش را انجام دهیم؟! با اصول کانتی بخواهیم پیش رویم که قطعا مجاز نیستیم؛ فکرش را بکن اگر این قضیه عمومی شود چه شود دیگر!! همینجوریش خیلی جاها سیستم آبکی است آبکی تر خواهد شد. فردا دفاع...
-
سمت شب
جمعه 1 اسفندماه سال 1393 03:07
ساعت که از یک می گذرد هوس رفتن به عمق تاریکی به سرم میزند؛ هیچ زوری دیگر قادر نیست مرا بند کاغذهای درهمم سازد، سمت شبِ بالکن اتاقم محشر است مخصوصن در شبهای پرستاره. ترسم از روزی است که آقا یالله ها با مانع های محتوم از راه برسند. گویی زمین و آسمان مال مردهاست و تمام مرزها را باید دورتا دور زنان کشید. گشودگی به جهان...
-
...
دوشنبه 20 بهمنماه سال 1393 10:53
در آن گلوله آتش گرفته ای که دل است و باد می بردش سو به سو چه می بینی -------------- گاهی درس و تحقیق و رساله بزرگترین قفس است. خدا خیر بهار عجول را بدهد اون موقع ها و خدا خیر موسیقی را بدهد اون موقع ها
-
یک تامل
پنجشنبه 2 بهمنماه سال 1393 02:10
آیا لازمه از معجزه برخواستن الهی مسیحمون بگم؟ نه واقعا، نه ! من نمی خوام از الوهیت مسیح بگم ترجیح میدم از انسانیتش بگم منظورم اینه که می دونید او در زمین چگونه زیست؟ از رحمتش، از شکیباییش ببینید! من اینطور فکر می کنم ما نمی تونیم راه بیافتیم و خوبیهامونو با کارهایی که نکردیم بسنجیم با اون جایی که خودمونو انکار کردیم ،...
-
مهاجرت زنانه
جمعه 26 دیماه سال 1393 20:11
به اون عوضی که در ازای تبلیغ یک کالا و جنس به آدم میدن چی میگن؟! اسمش یادم نیست، حالا هرچی. بچه ها قراره به من همونو بدن؛ فک کنم کمی پیچیده شد . یکی از بچه ها امروز صبح زنگ زده میخوام بیام دیدنت ترشی چی و چی و چی برات بیارم تو هم تبلیغ ترشیامونو داشته باش که بچه ها بخرن. یعنی من حال می کنم با این بربچه های پر جنب و...
-
دود آه
چهارشنبه 17 دیماه سال 1393 19:48
می رفت و گرد راهش از دود آه تیره نیلوفرانه در باد پیچیده تاب خورده
-
درد
چهارشنبه 10 دیماه سال 1393 01:45
مدیر گروه علوم قرآن و حدیث، فکرشو بکن علوم قرآن و حدیث که مدیر مسول نشریه علمی - پژوهشی هم هست، اسم صبیه گرام را که دانشجوی ارشد است به عنوان نویسنده مقاله اون دانشجوی بی نوای دکتری رد می کند در ازای چی؟ مجوز چاپ سریع مقاله. واااااااااااای خدای من این مردم را چی شده که در فاصله چند ساله تا شهادت و جبهه و ایثار این همه...
-
حسگرها
دوشنبه 17 آذرماه سال 1393 01:00
گاهی سنسورها یا همون حسگرهای اخلاقی آدم خیلی تیز میشند، ایراد این وضعیت اینه که در این هوای آلوده تربیت اخلاقی، درست مثل آژیر های خوابگاه دم به دقیقه داد وجدان اخلاقیت در میارد و آرامشتو بر باد میده. دارم روی خودم کار می کنم آنارشیسم پذیر بشم اما چطوری؟ با بی حس کردن حسگرهای اخلاقی؟ یا کور و کر و شل شدن؟ نمیدانم فقط...
-
تصادف
دوشنبه 3 آذرماه سال 1393 11:43
آخ که چه بد دردی است این گیر سه پیچ بودن!! ------------ پ.ن: امروز نیت کردم یک پست جدید بنویسم، داشتم خوب پیش می رفتم ، تقریبا هشت خطی نوشتم ولی وسطاش خسته شدم و حوصله ام سررفت لذا منصرف شدم. اون موقع نمیدانم چه فعل و انفعالات کیبردی ای رخ داده که جمله اول نوشته ام منتشر شده است. خودمم امشب از دیدن این پستم شوکه شدم،...
-
به نظر اینطور می رسه!!
سهشنبه 27 آبانماه سال 1393 02:10
دارم ویلیام جیمز می خونم. هرچی بیشتر براگماتیسم می خونم بیشتر به این نتیجه می رسم در ساحت زندگی عادی و باور دینی ما اغلب براگماتیستی عمل می کنیم. ما در آن صورت هم که نه تنها دلایل کافی نداریم بلکه دلایل علیه باورمان زیاد داریم بازم دست از اونها نمی کشیم چرا؟ چون جهان نگری موجودمان به ما اطمینان می دهد. تضمین های بزرگی...
-
سکوت
جمعه 16 آبانماه سال 1393 00:36
اصلن تصور نمی کردم این همه دارو برای سرفه وجود دارده و اصلن تصور نمی کردم روزی این اراده معطوف به مداوای قوی در من بوجود بیاد، فکر کنم عاملش نیاز باشه؛ واااای خدای من چقدر ما به این بدن انعطاف پذیر و شکننده محتاجیم. گفتگو با یک روح خاموش حرص آوره، چون از دل سکوت میشه بی نهایت معنی بیرون کشید و در هیچستانی وسیع هی بر...
-
دوش آن غم دل که می نهفتم
شنبه 10 آبانماه سال 1393 01:58
یک وقت هایی گرفتار تناقضی، یک وقت هایی تضاد. به نظرم وضعیت های تناقض آمیز آدمی دردناکتر از حالت های تضاد گونه اند. می شود گفت ذهن، بیشتر درگیر تناقض و احساس درگیر تضاد است. اگر تضادهای احساس را در قالب اندیشه بریزیم سوال اینجاست؛ تضادها روی دیگر سکه تناقض اند یا محصول ناامیدی از دودوتاچهارتاهای معمول عقل و گریز از...
-
پریشانی
چهارشنبه 7 آبانماه سال 1393 01:19
تو که همه اش یادت می رود خودت نباشی، یادت نرود هر عاقبتی را انتظار کشی!! ---------------------- پریشون خاطرون رفتند در خاک مرا از خاک ایشون آفریدند
-
باغ ارغوان
یکشنبه 4 آبانماه سال 1393 00:38
نمیدانم چطور سر از قزوین و دانشگاه بین المللی اش در آوردم، همه اش تقصیر این بودای درون باشد به گمانم . اگر وقت شود فردا یک باغ ارغوان در منزلگاه آن امام زاده بالای کوه گوش دهم چه شود!! ----------------------------------- بیا ای دل از اینجا پر بگیریم ره کاشانه دیگر بگیریم