-
[ بدون عنوان ]
شنبه 21 فروردینماه سال 1395 12:16
من می روم ز کوی تو و دل نمی رود...
-
...
جمعه 20 فروردینماه سال 1395 01:19
گاهی زندگی می کنی، با دیگرانی، راه میروی، حرف میزنی، میخوری ، میخوابی و ... ولی خودت گمی!! حضور نداری!! این روزها مدام برمی گردم به عقب! به جایی که خودبی خیالم شاید ایستاده باشد؛ و بعدش در گوشش میخوانم نگاه کن! تو اینرا گفتی اینرا شنیدی این جا رفتی و ... شاید دیوانه شده باشم نمیدانم بدجور تاخر خودآگاه از ناخودآگاهم را...
-
عید و مهربی انتها
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1395 21:31
طعم خانواده گرمای دستی است که به آرامی تو و خواب تو را از چنگ کتاب و لپ تاپ و زمین خشکی که عنقریب استخوانهایت را منجمد سازد، رهایی بخشد و لبخند حست را از درون عدمستان بی خبری خواب بر لبان هستی آسیب پذیرت حک نماید. --------- پ.ن: چی گفتم خدا میدونه و بس. پ.ن: خوب که نگاه می کنم همه اش در تحلیل و فهم این همه از...
-
سهله و سمحه
سهشنبه 11 اسفندماه سال 1394 01:25
امروز بازم بیرون شهر رفتم؛ اداره گذرنامه تقریبا میشود گفت اون ته تهای شهر است. اوائل این راه را با آژانس می پیمودم و وه گه چقدر زورم می آمد از پولهایی که به راننده های انصاف قورت داده این مسیر میدادم؛ مسیری که مقیاس کرایه ها را آشنایی و عدم آشناییت با مسیر و شهر و زبان فارسی و طینت ادمیان تشکیل می دهد. بگذریم، از وقتی...
-
...
جمعه 7 اسفندماه سال 1394 01:42
غمگینم عمیقا غمگینم بغضی به وسعت ناراستی هایی دارم که نمیدانم از کجا در پیاله مان ریخته شده از وقتی فهمیدم بچه های معصوم مان کالای زندگی بی جنگ را به بهای استخر مختلط و عقب نشینی از باورهای ریز و درشتشان به چنگ آورده اند غمگینم. ترسم از این است آخرین تیر را که رها کردیم از این «ما»، جز « من» ی یکه در برابر «تو»یی نا...
-
آلرژی
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1394 14:45
آلرژی نسبت به شرایط جوی طبیعی است و ساده تر میشود کنترلش کرد، امان از وقتی حساسیت به مطالعه، به نگاه کردن، حتی به چشم بستن و فکر کردن پیدا کنی. دیگر از آنتی هیستامین و لوراتادین و دگزا و ... کاری ساخته نیست، باید دست به دامن ماسک ها شد؛ ازون ماسک هایی که فقط در داروخانه های فرهنگ های شرقی میشود پیدایشان کرد؛ از جنس...
-
سیب سرخ
چهارشنبه 21 بهمنماه سال 1394 20:51
فکر کن چندین ساعت داخل سالن مطالعه بشینی؛ به مغزت فشار بیاری تا یک مقدمه یک صفحه ای بنویسی ولی هنوز با خودت به توافق نرسی چطوری شروع کنی و بقیه ماجرا ، اونوقت یکی در کمال بی توجهی و بی مبالاتی یه سیب دستش بگیره هی گاز بزنه هی گاز بزنه هی گاز بزنه ... واویلاااااااااااااا!! اصلن مگه تمام بشوست. الان چند دقیقه است گوشامو...
-
شفته سماق
شنبه 17 بهمنماه سال 1394 00:29
بی آنکه بخواهی خدای ناکرده ذره ای حریم دیگری را در هم شکنی، صرفا از منظر این فردیت فربه شده ارمغان جهان مدرن: داشت تهوعم می گرفت از این همه موسیقی روان بهم زن و محتواهای چرند ، که نوایی خوش از اون ته مه های باغ فین روح سردرگم و کلافه ام را دمی مسیحایی بخشید؛ اعتراف می کنم معنای «دم مسیحایی » درست در آستانه قتلگاه سر...
-
نازهای اشراقیانه
سهشنبه 13 بهمنماه سال 1394 13:28
و خدا در همین نزدیکی، درست کنارم ایستاده است!!
-
چشم سفید نباش!!
شنبه 10 بهمنماه سال 1394 01:15
رفیق 36 ساعت مهمان من بود؛ 24 ساعتش را با هم صحبت کردیم ؛ آخرش حس کردیم دو ساعت است که با همیم. -------- مدتیه زدم به فاز تماشای فیلم هایی با مضامین فمینیستی. دیشب فیلم thelma and luise ، محصول سال 1991 از ریدلی اسکات را تماشا کردم. اعتراض علیه مختصاتی از جامعه مردسالار که مختصات خیلی از جوامع فعلی ما هم هستند، جان...
-
ویندوزهای وظیفه شناس
دوشنبه 28 دیماه سال 1394 01:48
امروز به تفاوت ویندوزهای آدمیزادگان پی بردم؛ استاد مشاورم انگار برای این طراحی شده که خود را متعهد به هرنوع کمکی به من دانشجو بداند؛ متعهد به حرکت پا به پای من؛ متعهد به وقت گذاشتن درست حسابی برای من و ... استاد مشاورم اینرا حق مسلم من میداند که نتایج کارم را برایش بازگو کنم و او با حوصله و آرامش به حرفهایم گوش دهد و...
-
فوتبال افغانستان - هند
یکشنبه 13 دیماه سال 1394 16:46
محمد خاله پیام داده برق ما قطع شده از مسابقه چه خبر؟... آخیییییی!!! طفلی از دیروز دارد تبلیغ می کند همه اعضای خانواده فوتبال افغانستان هند را تماشا کنند و امروز موقع تماشای مسابقه برق قطع میشود. مشکل برق هرات از آن مشکلاتی است که آدم را به توسل به آسمان وامیدارد، به ناامیدی از ساختارهای بی ساختار این مملکت بهم ریخته ،...
-
...
چهارشنبه 9 دیماه سال 1394 00:23
شرحِ شکنِ زلفِ خماندرخم جانان کوته نتوان کرد که این قصه دراز است حافظ
-
...
یکشنبه 6 دیماه سال 1394 01:57
قبلن ها که رمان های انقلابی را می خواندم، عاشق شخصیت مبارزان آواره ی آنها بودم که آرمانها تاب و قراری برایشان نگذاشته بودند، از آینده پیش بینی پذیر بدم می آمد، ابهام برایم کششی داشت که حالا می فهمم خودش نعمتی بود؛ چون یک جورایی پوچی را دیریاب تر می کرد، حتی برای یک بار هم آرزو نکردم جای کسی باشیم یا پا جا پای کسی...
-
حیات طبیعی
یکشنبه 22 آذرماه سال 1394 00:49
با دوستان قمی رفته بودم روضه زنانه، با نیم ساعت تاخیر رسیدم خوابگاه؛ انگار کار از کار گذشته بود؛ زینب طبق معمول یک شنبه شب ها که از خانه می آید سر به خواب گذاشته بود و به پادشاه هفتم رسیده بود، این خوابهای بی موقع زینب باعث میشود هر حرکت ریز و درشتی با هزار عذاب وجدان هم اتاقی ها همراه شود هرچند این خواب از آنهاست که...
-
خوش به حال دیوانه ها
شنبه 14 آذرماه سال 1394 00:47
خوش به حال دیوانه ها؛ از هیچی سر در نمی آورند؛ از هیچی آزرده نمی شوند؛ هیچی رو حس نمی کنند!! خوش به حال دیوانه ها به پیری زودرس مبتلا نیستند.
-
احساس لهیده و انار آبدار
سهشنبه 10 آذرماه سال 1394 03:27
در برخی گونه های دینداری های ما انسان و احساساتش چنان له می شود که انسانی و احساسی نمی ماند که دینداری کند. -------- پ.ن: امشب یک دانه انار ازفروشگاه خوابگاه خریدم، تجربه متفاوتی بود برای من که کودکی را لابلای دانه های بهشتی انار هرات جا گذاشته ام؛ یادش بخیر تفریحمان این بود که هر انار را روی شاخه درختان تست کنیم، اگر...
-
مرارت
شنبه 7 آذرماه سال 1394 11:05
چنان دم و دستگاهی، چنان دم و دستگاهی که اون سرش ناپیداست؛ گفته بود دو روز بعد تماس بگیر نامه ات میره بخش مربوطه، دو هفته است نامه ام نرفته بخش مربوطه، این سیستم اداری هم بی شباهت با سیستم پایان نامه نویسی های بی فایده نیست والا. خدایا کی باور خواهد کرد پرونده ای که در حد فوق فوقش یک ماه وقت می برد چهار سال در سیستم...
-
حب ذات
پنجشنبه 28 آبانماه سال 1394 13:31
زیبایی چشمان نظر کرده آهو رازی است که در عطر نگاه تو نهان است ---------------- 1- دست مینا و جوجه ویراستار درد نکند که رگ بیداری منو میشناسند و هر از گاهی فایلی صوتی برایم می فرستند. سالار عقیلی هم حنجره ملکوتی ای دارد. به این قسمتش که می رسد خود را در آسمان هپروت حس می کنی. 2- مباحثه فوق العاده دلچسبی با استاد داشتم،...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 22 آبانماه سال 1394 12:46
دانشگاه فقط پسرها را می برد کربلا.
-
جانی دارم چو زلف لیلی همه تاب
جمعه 8 آبانماه سال 1394 15:33
مشاورم بدش نمی آمد از دست گیرهایی که تا گردن در آنها فرو رفته بودم در برود، ولی من خیلی نیاز به کمک داشتم و نمی توانستم به حرف دکترش گوش دهم که توصیه ترک کار فکری سنگین به ایشان داده. مباحثات دلچسب و گره گشایی با ایشان داشتم و پشت سرش کلی برای بهبود قوای دماغی اش دعا کردم. واقعیت این است که در کنار بهره ای که یک...
-
دهه اول با همسران طلاب مبلغ
یکشنبه 3 آبانماه سال 1394 01:32
همیشه پدیده ای برای درگیرکردن سویه های وجودت هست !! -------------- دهه اول محرم امسال در من مادرترزایی هراتی- قمی کاشته است که دارد کم کم از آن خوشم می آید؛ سرکشی از خانوم های طلاب هم وطنی که همسرانشان برای تبلیغ به کشور برگشته اند و خانواده را در شهری غریب تنها گذاشته اند، هم برای خودش تجربه ای متفاوت است. تنها سر...
-
تفریق
دوشنبه 27 مهرماه سال 1394 16:18
گیسوی تو قصه ای پر از تعلیق است جمعی است که حاصلش فقط تفریق است* * جلیل صفربیگی
-
نفس های آخر امروز من
یکشنبه 19 مهرماه سال 1394 02:14
از صبح تا حالا خودمو حبس کردم تو اتاق در ترجمه یک صفحه- به جان خودم یک صفحه- ماندم، دیروز بد نبود مثل فرفره پیش میرفتم ولی امروز این دو پاراگراف خیلی گیرند. پنج تا مقاله در باره نظریه صدق تارسکی خوندم هیچی دستم نیومد بس که نویسنده هاشون نفهمیده بودن!! یک گوشه ذهنم صدای اون دختر خانم مرتب پخش میشه؛ داخل آسانسور بودیم...
-
زندگی کجاست؟
پنجشنبه 16 مهرماه سال 1394 16:32
راستی لیلا! یک سوال: کی برای خودمون زندگی کنیم؟ زندگی مون شده کتاب، کتاب، کتاب گفتم یک سفر بیا قم باهم حرف میزنیم زندگی رو پیدا می کنیم. -------------- جالبه! این روزها به هر کدوم از بچه هایی که یک عمر درس خوندن، مخصوصن دانشجویان رشته های سخت سخت مثل علوم پایه و فلسفه و ... میرسم یه جورایی حس میکنه زندگی نکرده،حس می...
-
تریجات من
سهشنبه 7 مهرماه سال 1394 02:18
پس از فارغ التحصیلی گروه زیتون اینا و سرازیر شدن انبوه دانشجویان فیزیک و ریاضی و علوم قرآن به خوابگاه ، تب بحث سرپاهی ام پایین آمده بود تا امشب که دوتا فلسفه اخلاقی گیرم انداختن یا شایدم برعکس. آقا عجب بحث جانانه ای داشتیم ما؛ یکی از بچه ها خوراکش ژیژک و دریدا و لکان و ...است، اولش ازشدت ذوق زدگی انزوا رو کنار گذاشتم...
-
مرگ اندیشی
یکشنبه 5 مهرماه سال 1394 01:32
این مدت غرق مرگ اندیشی ام؛ داشتم از کابوس مرده ای که شسته بودمش و تجربه نزدیک به شهودِ عمقِ غربت و تنهایی آدمی، نجات پیدا می کردم که باز مرگ دردمند و غریبی دیگر دراین حوالی مرا به کام سوژه مرگ کشاند. فرازهای اول دعای عرفه را که می خواندم بهت جبرِ بودن، وجودم را فرا گرفته بود، اینجایی که الان ایستاده ام یعنی درست در...
-
اندیشه
دوشنبه 30 شهریورماه سال 1394 15:58
در جامعه ای سنتی و عجین با دینداری های موروثی چون افغانستان، مهمترین و پایه ای ترین نیاز شاید تقویت خرد و اندیشه ورزی باشد. وجود و حضور پرقدرت ملاهای سنی مذهب متن گرای جامد بدور از مایه های خردورزی آزاد – اشعری گری- امید ماندن و ساختن را گاهی در وجود آدم می خشکاند. گذشته از عده ای طلبه شیعه جوان آپدیت و آشنا به روح...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 22 مردادماه سال 1394 12:50
شب که آرام تر از پلک تو را میبندم
-
یعنی گاه سفر آمد؟
دوشنبه 12 مردادماه سال 1394 01:31
خواهرم بلاخره در برابر اقتضائات زمان تسلیم شد، امیرحسین خاله آخرین خواهر زاده من است که تبلت دار شده است. چالش بعدی مادر و فرزند اینترنت است؛ در حالیکه طاهای جغله درس نخوانده، استاد دانلود کارتن و بازی و دیگر سرگرمی های نسل دهه نودی است، خانواده امیرحسین شدیدن در برخورد با این ارتباطات محافظه کارند. نمیدانم کدام درست...